وقتی جانی شی (Jonney Shih) به همکارانش گفت که می خواهد با برند خود، یعنی Asus، لپ تاپ تولید کند و به فروش برساند، بیشتر آنها فکر کردند او دیوانه شده است. شرکت Asustek در سال ۱۹۸۹ در تایوان تاسیس شد، و اکنون شی رئیس هیئت مدیره آن است؛ این شرکت، تامین کننده موفق دیگر شرکت های کامپیوتری و کنسول های بازی بود. اما در میان مصرف کنندگان نامی شناخته شده نداشت، بنابراین چگونه می توانست با شرکت هایی همچون Dell و HP رقابت کند؟
شی به تردیدها اهمیتی نداد، و در سال ۲۰۰۷ محصولی با برند Asus (کامپیوتر شخصی مدل Eee) توجه زیادی به خود جلب کرد و برجسته شد. در سال ۲۰۱۲، Asus پنجمین برند پُر فروش کامپیوترهای شخصی شد و در اوایل سال بعد، تبلت های Asus سومین جایگاه میزان فروش را از آن خود کردند. حس شی درست بود: با ظهور رو به رشد نظرات متخصصان و کاربران، اهمیت نام یک برند تضعیف شده بود.
Asus هنجارشکن نیست. شرکت هایی مثل HTC (موبایل های هوشمند)، Hyundai (اتومبیل)، Euro-pro (جاروبرقی) و Roku (دستگاه گیرنده تلویزیون) همگی از مزایای تغییر روش دریافت و پردازش اطلاعات محصول برای مصرف کنندگان، سود برده اند.
در گذشته، خریداران مقایسه های مرتبط انجام می دادند (آیا برند A بهتر از برند B است؟) یا به روش «همانقدر که هزینه کنی استفاده می کنی» عمل می کردند. آنها بطور عمده وابسته به اطلاعاتی بودند که تولیدکنندگان در قالب بازاریابی فراهم می کردند. امروزه، به شکرانه مطالب نوشته شده به دست کاربران (تجربیات) و گرایش افراد به مشورت با دوستان خود در شبکه های اجتماعی درباره خرید، گزینه های دیگری نیز پیش روی خریداران قرار دارد.
ارزش اطلاعات نقطه به نقطه و عدم دسترسی به نظرات مسبوق به سابق متخصصان به افراد امکان دسترسی به چیزی را می دهد که به عنوان ارزشی مطابق شناخته می شود. یک حس غنی و ویژه درباره مالکیت یا استفاده از کالاهایی که در نظر دارند.
همه بازاریاب ها از رشد ارزیابی های آنلاین و دیگر منابع اطلاعات نقطه به نقطه آگاه هستند، اما بسیاری از آنها این روند و محصولات بازار را چنان جدی نمی گیرند، همانطور که یک دهه قبل جدی نمی گرفتند. ما معتقدیم بسیاری از شرکت ها نیاز دارند تا استراتژی های بازاریابی شان را به طرزی چشمگیر تغییر دهند تا با استفاده از نظرات مشتریان فعلی، قدرت رو به رشد مشتریان آتی را در برآوردهایشان وارد کنند.
ایتامار سیمونسان و امانوئل روزن برای کمک به مدیران در انجام این کار دو ابزار ساخته اند:
- آمیخته تاثیرگذاری
- زنجیره O
در قسمت دوم، به تشریح این دو ابزار می پردازیم.