فرض کنید در یک نیمه شب زمستانی می خواهید تاکسی بگیرید. مسیری که می خواهید طی کنید همان مسیری است که هر روز با پرداخت ۱,۰۰۰ تومان به مقصد خود می رسیدید. حالا اگر راننده تاکسی به شما بگوید که کرایه اش ۱۰,۰۰۰ تومان می شود، به احتمال زیاد به رغم میل باطنی خود این قیمت را می پذیرید، زیرا چاره ای ندارید. مشابه این افزایش قیمت را در ساعات شلوغ اسنپ مشاهده می کنیم که در بازاریابی به آن استراتژی موقعیتی (Situation Strategy) گفته می شود.
در استراتژی موقعیتی اگر بازاریابان تلاش کنند تا تمام موقعیت ها و شرایط ممکن را پیش بینی کرده و برای هر یک اقدامات مورد نظر را طراحی کنند، مشتری احساس نمی کند که بازاریاب و برند، قصد سوء استفاده از موقعیت او را دارد و به همین دلیل با احساس اعتماد و شادی بیشتری خرید خود را انجام می دهد.
سعی کنید به جای اینکه یک استراتژی کلی برای تمام شرایط داشته باشید، استراتژی های مشخصی برای شرایط مختلف تعریف کنید و آنها را در اختیار مشتریان خود قرار دهید تا مصرف کننده احساس نکند به هر قیمتی می خواهید سود بیشتری از معامله با او بدست آورید.
به عنوان بازاریاب، شما وظیفه دارید تمام شرایط بالقوه را که ممکن است در آینده نزدیک و دور رخ دهد، پیش بینی کنید و برای هر کدام از این شرایط، استراتژی کاملاً روشنی طراحی کنید تا اقدامات بازاریابی شما از شفافیت لازم برای مصرف کنندگان برخوردار باشد.